کد مطلب:134092 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

امیر در کنار شهیدان
محمد حنفیه كه تصور می كرد ممكن است سخنان وی در تصمیم برادر معصومش حسین (ع)اثر بگذارد و او را از حركت باز دارد، دفعتاً آگاه شد كه در پایان همان شب حسین علیه السلام بار و بنه ی كاروان خویش را بسته و عازم حركت بسوی عراقند، محمد شتابان خود را به آن حضرت رساند و گفت:

«یا اخی ألم تعدنی النظر فیما سألتك؟! قال بلی، قال فما حداك علی الخروج عاجلا فقال اتانی رسول اللَّه (ص) بعد ما فارقتك فقال یا حسین اخرج فان اللَّه قدشاء أن یراك قتیلاً فقال له فما حملك هؤلاء النساء معك و انت تخرج علی مثل هذا الحال فقال له ان اللَّه شاء ان یریهن سبایا [1] .

یعنی برادرم- آیا به من وعده ندادی كه در پیشنهاد من فكر كنی؟ پس چرا اكنون شتابان می خواهی از مكه خارج گردی؟! حضرت فرمود پس از آنكه تو از نزدم بیرون رفتی رسول خدای به خوابم آمد و فرمود حسینم از مكه خارج شو زیرا خداوند می خواهد ترا كشته ببیند، محمد گفت در این صورت پس چرا زنها را با خود كوچ می دهی؟! آن بزرگوار فرمود خداوند می خواهد اینها را اسیر مشاهده كند».

در این گفتار باز فرزند علی (ع) از انجام كار خویش و امر زنان كه اسارت است خبر می دهد و برای اولین بار از نقش مهم و حیاتی، كاروان اسیران» سخن به میان می آورد، در این گفتار حسین علیه السلام كاروان شهادت


و قافله ی اسارت را هم دوش و عدل یكدیگر خوانده و فرمود: «همانگونه كه خداوند می خواهد مرا كشته ببیند می خواهد خاندان مرا هم اسیر مشاهده كند».

فرزند امیرالمؤمنین در اینجا سربسته و مبهم اهمیت حیاتی اسیران پیروز را در این نهضت یادآور گردید و محمد هم با همین جمله قانع گشته و لزوم بودن زنان را در این سفر می پذیرد، اما آینده نشان داد كه چرا خدا می خواهد آنها را اسیر به بیند، آری نقش اسراء و همان زنان و كودكان در به ثمر رساندن نهضت تا آنجا حیاتی و مهم بود كه به راستی اگر آنان نبودند حكومت استبدادی یزید به آسانی می توانست این حادثه را تحریف كرده و خون حسین و یاران عزیز آن حضرت را به خوبی پایمال سازد، و آنچنان كند كه تاریخ اسلام و جهان برای همیشه آن انقلاب عظیم را (كه به به خاطر حمایت از حق و آزادی بوجود آمده بود) فراموش نماید، اما آن اسیران و كودكان كه در بند و قید فرعون آل امیه بودند وظیفه ی حیاتی خویش را بخوبی ایفا كرده و همانند دستگاههای ضبط حساس نداهای آسمانی و گفتارهای آتشین و كوبنده ی حسین (ع) را (كه در طول سفر و در عاشوراء درباره ی فساد حكومت و هدفهای اسلامی و انسانی پیكار خویش ایراد فرمود در نوارهای دل و جان خود حفظ كردند و آنها را به گوش جهانیان رساندند.

كاروان حسین (ع) از مكه حركت می كند، اما مقصد اصلی شام است و هدف اساسی ریشه كن ساختن حكومت ضداسلامی آل امیه و حفظ


هستی اسلام و موجودیت آن، ولی برای رسیدن به آن مقصد و دست یافتن به این هدف كاروان باید به دو دسته تقسیم گردد، دسته نخست «جمعیت شهداء است» كه باید كشته شوند و كار پیكار را با دادن جان به انجام برسانند، دسته ی دوم «كاروان تبلیغ و مسئول بهره برداری از آن شهادتند» آنان به صورت اسیر باید تا شام روند و اهداف بزرگ حسین علیه السلام را با ایراد خطاب ها و گفتارها به اطلاع عموم برسانند تا یك نهضت عظیم فكری و ریشه دار به خاطر بهره برداری از آن قیام خونین بوجود آورند و ما بخواست خداوند در قسمت سوم این كتاب روشن می سازیم كه چگونه این كاروان وظیفه ی بزرگ و حیاتی خویش را به عالی ترین صورت انجام داده و توانست با فعالیتهای پی گیر و خطبه های آتشین جانبازیهای دسته نخست را به ثمر برسانند.


[1] لهوف صفحه ي 27 چاپ نجف.